معراجمعراج، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

معراج

نفسم

دوستای عزیزم میتونم نظراتتون رو درباره اسم نفس بدونم؟؟??باتشکر
12 دی 1390

هفته24

سلام به پرنسس زیبای مامانی مامانی ورودتو به هفته24و اخرین هفته 6ماهگی تبریک میگم مامانی دیگه چیز زیادی نمونده بیقرار انروزی هستم که بیای تو بغلم مامانی بابایی چند وقتیه پیش ماست و داره کارای اتاقتو میکنه عزیزم مامانی زهرا هم دیگه داره خریداش برای سیسمونی شما تموم میشه و تقریبا کامل میشه سرویس خوابت هم رسید مامانی قربونت برم که هنوز نیومده همه را بیقرار کردی... فدای دخترم بشم که مثل بابایی یه کم شکمو شده اخه من تازگی ها خیلی میخورم بیشترم چلسمه البته ذکر کنم مامانی توی این چند ماه لب به نوشابه پفک چیپس و پیتزاها و ساندویچ های مضر نزده واز خوردن ساندویچ مرغ و پیتزای گوشت دیگه داره حالش به هم میخوره...انشالاه خود نی نی هم بعدا...
3 دی 1390

گلم

سلام گلم مامانی چند روزیه سرمای بدی خوردم و اصلا نتونستم بیام به وبلاگت ولی میدونم که شما کوچولوی من مریض نیستی چون بیشتر از همیشه تکون میخوری ولی مامان دعا کن خوب بشم هرچه سریع تر من از دارو بدم میاد مخصوصا الان انشالاه که مشکلی نیست فدای دختر گلم بشم مامانی بابایی نیست و من خیلی بهش نیاز دارم شبها خیلی دلم میگیره و همش مانع اشک ریختنم میشم که یه موقع گل نازم ناراحت نشه برامون دعا کن ... تمام شدن هفته٢٢ و اغاز هفته٢٣رابهت تبریک میگم مامانی داری بزرگ میشی مامان باربی شما داره تبدیل به یه ادم خپلو میشه هه هه هه اشکالی نداره وقتی به دنیا بیای دوباره همون شکلی میشم نگران مامان خپل نباش ...
23 آذر 1390

عزادار کوچولوی امام حسین

سلام عزیز دل مامانی این چند روزه همراه با مامانی به عزاداری رفتی و بیشتر از همیشه تکون میخوردی و عکس العمل نشون میدادی قربونت برم واز صدای مداحی های تلویزیون هم تکون میخوردی قربونت برم که از حالا معلومه دختر مهربون و با احساسات زیبایی هستی ... مامانی من برا سلامتی کوچولوی خودم نذری دادم صبحانه روز تاسوعا که امام حسین برای همیشه هوای نی نی مارو داشته باشند مثل همین حالا که هر روز دارم عنایات امام حسین رو میبینم ...برا این میگم مامانی روز عاشورا یه جایی بودم که خیلی شلوغ بود و من با این وجود که باردار بودم خطرناک بود که از بین اونا رد بشم همون وقت گریم گرفت و گفتم یا امام حسین من چه جوری رد بشم با این وجود ٢دقیقه نشد که اصلا یه راهی ...
17 آذر 1390

یا امام حسین

باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزاو چه ماتم است ایام سوگواری محرم را تسلیت عرض میکنیم نفس ...
10 آذر 1390

بدون عنوان

سلام عزیزم الهی بمیرم میدونی چند وقته نتونستم بیام برات بنویسم اخه مامانی ما اتفاقی راهی تهران شدیم و با بابایی به تهران رفتیم خونه عمو قاسم و 1هفته ای اونجا بودیم .چقدر دلم برای وبلاگت تنگ شده بود  مامانی قربونت برم روزها میگذرد و من شاهد بزرگ شدنت میشم و شمام با لگد های خودت داری قدرت نمایی میکنی فدای پاهای کوچولوت برم که منو عاشق تر کرده تا ببینمت مامانی بابایی هم موقع تکون خوردنت مشتاقانه کنار من میشینه تا متوجه بشه وکلی ذوق میکنه و قربون صدقه ات میره... مامانی ورودت رو به هفته 21 تبریک میگم انشالاه که به بهترین وجه رشد کنی و بزرگ بشی و به پیش ما بیای... مامانی ما در مورد اسمت خیلی فکر کردیم  و از اونجایی که بابا...
10 آذر 1390

دختر نازم اومد

سلام به نی نی نازم مامانی الان که دارم برات مینویسم از جنسیتت با خبر شدم دیروز وقتی دکتر داشت سونو انجام میداد وقتی بابا محمد کنارم ایستاده بود گفت نی نی باباش رو دیده و داره میرقصه براش قربونت برم که به این زیبایی دست وپاتو تکون میدادی و همون لحظه بود که گفت به نظر میرسه یه دختر ناز و خوشگله ... مامانی بابایی از همون اول دختر دوست داشت همون لحظه بود که اشک تو چشماش حلقه زد و دکتر گفت خدارا شکر سالم و بابایی گفت خداروشکرو شرط رو برد الان انتخاب اسم و خیلی کارای دیگه با بابایی شد...   ...
23 آبان 1390

هفته17

قربون نی نی گلم برم که انقدر زرنگی  البته به کسی نمیگم که صبح ها تا ساعت11 میخوابی البته مامانی 9 بیدار میشه و فکر کنم شما خوشت نمیاد قربونت برم .پایان هفته 17 و اغاز هفته18 را بهت تبریک میگم فدات شم که داری بزرگ میشی و من متوجه تکون دادن دست و پاهای کوچولوت میشم  مامانی 1شنبه صبح نوبت دکتر دارم و از خدا میخوام که مثل همیشه همه چیز خوب باشه و ایندفعه از جنسیت نی نی پرده برداری بشه و یک ملت از خماری در بیان مامانی شوخی میکنم اخه همه ازم میپرسن من نمیدونم چی بگم  . فدات شم بابایی محمد هم امشب داره با یه دل تنگ میاد خونه . مامانی خیلی دلم براش میسوزه اخه خیلی مهربونه و میتونیم هر روز رو به بهترین وجه بگذرونیم  هرچن...
19 آبان 1390

کلاس

i love you مامانی بهت تبریک میگم اولین کلاسی که همراه با مامانی رفتی دانشگاه برای فراگیری علم و دانش مامانی تمام کلاس که استاد انگلیسی حرف میزد شما داشتی وول میخوردی فکر کنم بیشتر از من فهمیدی و یادگرفتی قربونت برم ... مامانی ازت میخوام کمکم کنی تا بتونم این ترم رو پاس بشم البته نه که تقلب برسونی اینکه حالم خوب باشه انشالاه ...این نی نی نازی که من میبینم خیال بد نداره و با مامانش دوسته منم قول میدم که مامان خوبی باشم ...
13 آبان 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به معراج می باشد