بدون عنوان
سلام به نفس مامان
فدات بشم مامانی که داری روز به روز بزرگتر میشی مامانی اون لگدهای کوچیکت رو که تا ٢ماه پیش میزدی دیگه نمیزنی وبزرگ شدی فقط خودت رو تکون میدی قربون اون بدن کوچولوت برم عزیزم
مامانی باید بگم بابایی سفر اخرش رو به تهران شروع کرد و انشالاه هفته اینده میاد یعنی قول داده من تو ماه ٨که رفتم دیگه نره تهران انشاالاه
مامانی برا بابایی دعا کن کار تهرانش سخته و بخاطر کمر دردش دکتر بهش گفته شغلتو عوض کن و بابابی هم تو فکر شغل جدید کنار من ونینی هست انشالاه که درست میشه
مامانی تا حالا که خوش قدم بودی برامون قربون قدمت بشم عزیزم که روزها داره سپری میشه و ما به دیدارت نزدیک میشیم نفسمی عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی