بدون عنوان
سلام نی نی ناز و مهربونم
فدات بشم عزیزم دیروز جمعه بود و ما رفتیم به باغ پدر جون از اینکه بابایی نبود اصلا خوش نگذشت ولی بخاطر اینکه به نی نی خوش بگذره من خوشحال بودم و راضی مامانی از وقتی که اومدی من دیگه احساس تنهایی نمیکنم و از خدا میخوام که صحیح وسالم برام بمونی .بابایی هم که دقیقه به دقیقه ما رو امار میگرفت دوست داشت کنارمون باشه بمیرم براش که کارش ایجاب میکنه که کنار ما نباشه
انشالاه با اومدن نی نی عزیزمون درست میشه ولی در کل دیروز خوش گذشت ولی غروب دردناکی داشت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی