افطار
سلام
مامانی امروز یه تصمیم هایی گرفتم .میدونی اصلا مامانت ٢١ سالشه برا چی انقدر عجله داره یعنی خیلی دیره ...ولی بابایی ٢٧ سالشه وعجله برا نی نی داره میگه دوست ندارم سنم بالا باشه که بچه دار بشم .خوب شمام که ناز داری منم تصمیم گرفتم که هروقت دوست داشتی بیای من دیگه عجله ندارم .اخه این چند وقته همه زندگیم رو این فکرا چرخیده خسته شدم .نگی مامنت بداخلاق شده اگه بیای دوباره مهربون میشم.مامانی دیشب برا اومدنت نذر کردم و افطاری دوستام رو دعوت کردم.بهشون گفتم دعا کنید به ارزویم برسم اونوقت دوباره مهمون من میشید .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی