معراج هشت ماهه
معراجم روزها سپری میشود وتو در جلو چشمان مادر قد میکشی و بزرگ میشوی وچه زیباست این روزها
مامانی اگه این روزها تنهایی و بی تابی میکنی مارو ببخش اخه بابایی هم تنها بود وبه خاطر استحکام بخشیدن به زندگیمان باید این کارو میکردیم حالا خدا را شکر که خاله خاطره وخاله حدیث هستند و هر روز به هم سر میزنیم خوب مامانی امیدوارم که بهت خوش بگذره فدات
هفت ماهت تموم شد و وارد هشت ماه شدی مامانی خاله فاطی هم باردار شده ودعا میکنیم بچه اش سالم به دنیا بیاد
مامانی دیگه نمیتونم مثل قبل برات بنویسم اخه همه وقتمو گرفتی شبها وقتی خوابی به کارهام میرسم قربونت برم که هر روز داری شیطون تر میشی و مامانتو یه پوست و استخوان میکنی هه هه هه
دوستت ذارم مادر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی